هفته بیست و دوم
آرمیتا جونی سلام چطوری مامان؟؟ چه خبرا؟؟؟ تو دل مامانی خوش میگذره؟؟؟ به من خیلی داره خوش میگذره. با هر تکونت میرم تو آسمونا و برمیگردم. همین حالا هم که دارم برات مینویسم ریز ریز داری ضربه میزنی عشقم. چند روزی بعد از ظهر ها شیطونی میکردی چند روز هم ساعت 6 صبح بیدارم میکردی. چند روز اخیر هم صبح ها تکونای کوچیک میخوری و غروبها حسابی شیطونی میکنی. مخصوصا وقتی مامان نارنگی میخورم شیطونی هات دو برابر میشه . مثل اینکه نارنگی خیلی دوست داری جوجویی. راستی برات از دیروز بگم ، ساعت حدود 5:30 غروب بود منم دراز کشیده بودم داشتم تلویزیون نگاه میکردم که یهو شما شروع کردی به شیطونی کردن . نمیدونم چیکار میکردی سر میخوردی میپریدی میرقصیدی ما ک...